ارزش انسان
ارزش انسان ز علـم و معـرفت پیدا شود بـــی هنر گر دعوی بیجا کند رسوا شود
هر که بر مردان حق پیوست عنوانی گرفت قطره چون واصل به دریا می شود دریا شود
ای که بر ما میکنی از جـــامة نو افتخـار افتخــــــار آدمـی کی جــامة دیبا شود
قیمت گوهــــر شود پیدا برِ گوهر شناس قــدر مــا در پای میزان عمــل پیدا شود
آدمــی هرگــز نمیبیند ز سنگینی گزند از سبک مغزی بشر چون سنگ پیش پا شود
در مسیر زندگی هرگــز نمیافتد به چاه بــا چـراغ دین و دانش گر بشر بینا شـود
ما که در راه طلب دم از حقیقت میزنیم طــعنههای مــدعــی کی سدّ راه ما شود
سـر فـرو میآورد هر شاخه از بارآوری مـیکند افتــادگی انسان اگر دانـــا شود
چند روزی گر به کام مدعی گردد فلک غم مخور خسرو که روزی هم به کام ماشود
غم هجران
بیش از این ما را گرفتار غم هجران مکن
ای لقاء الله من رخسار خود پنهان مکن
در تحیُّر ماده ام باید کجا جویم تو را
چون نسیمی کوی خود ما را تو سرگردان مکن
جان آن خیمه نشینان دیار معرفت
حز به زیر خیمه گاه خود مرا مهمان مکن
هست امیدم که همراه تو رجعت کنم
ناامیدم از عطای خالق سبحانم مکن
از خرابات غمت ویرانی دل شد نصیب
فکر آبادی این دل غمخانه ویران مکن
با رفیقانم چه گفتی، سر به پایت ریختند
قطع امید که تو بهر خرید جان مکن
شاید این میخانه را دیگر ندیدیم ای دریغ
نام من را پاک از سرلوحه رندان مکن
اگر گیری وضو
اگر گیری وضو با آب زمزم اگر سجاده گردد عرش اعظم
اگر گویی اذان بر بام افلاک گر از تکبیر گردد سینه ات چاک
اگر ضرب المثل گردد خضو ات به حمد و قل هو له در رکوع ات
اگر باشد به توحیدت تعهد اگر گردی شهید هم در تشهد
مبادا بر نماز خود بنازی علی را گر نداری بی نمازی