حضرت عباس

 

طوف اول 

بس که عطشانند آل فاطمه / اشک هم خشکیده در چشم همه

آب آب کودکان زد آتشم / خجلت از سقایی خود میکشم

 کاش از ازل نام من سقا نبود  / یا در این دشت بلا دریا نبود

 چون کمر بهر طواف عشق بست / در طواف اولش افتاد دست

طوف دوم در مطاف داورش / شد فدای دوست، دست دیگرش

دور سوم خون به جای اشک خورد / تیر دشمن آمد و بر مشک خورد

دور چهارم داشت عزم ترک سر / کرد پیش تیر چشمش را سپر

دور پنجم با عمود آهنین / گشت سرو قامتش نقش زمین

گشت در دور ششم با تیغ تیز / عضو عضوش قطعه قطعه ریز ریز

دور هفتم داده بود از کف قرار / خویشتن را دید در آغوش یار

شد سراپا چشم زخم پیکرش / دید زهرا را به بالای سرش

با زبان حال میگفتش بتول / مرحبا عباس من حجت قبول   


                                                                نوازش



+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++



عباس

نام تو که عشق ناب دارد عباس (ع)
خاصیت آفتاب دارد عباس (ع)
ماتشنه  یک جرعه سخاوت هستیم 
مشک تو هنوز آب دارد عباس(ع)







    باب نجات

با نام ابالفضل گرفتار حسینیم

او کرده صدا گرمی ِ بازار حسینیم

 

از مادر ِ او هرچه که گفتیم گرفتیم

از اُمّ بنین است عزادار حسینیم




شکست آینه

آینه آینه آب است که افتاد، شکست

موج در حال شتاب است که افتاد، شکست

 

این صدا چیست که از خیمه به صحرا پیچید

دل یک خانه خراب است که افتاد، شکست

 

چیست این سرخی از مشک تراویده به خاک

لابد این جام شراب است که افتاد، شکست

 

چیست این چیست که بر دیده گذارد ارباب

لوح آیات کتاب است که افتاد، شکست

 

بی خودی نیست که دستی به کمر دارد او

چشم زیبای تو را بست، که افتاد، شکست

 

این که بی آب شده، پاره شده، مشک که نیست

شیشه عمر رباب است که افتاد، شکست

 

دختری آمد و پرسید علم کو بابا؟

پاسخش این دو جواب است که: افتاد! شکست!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد